نان شاعری - محمد جاوید

ساخت وبلاگ

نان شاعری

شاعر : محمد جاوید

با شاعری میخواستم نانی در آرم
تا كي سرودن شعر غير انتفاعي

مي خواستم وقتي غزل مي گويم از يار
با بوسه اي مارا دهد
برگ و نوايي

بر هردري اما زدم ، در بسته ديدم
من ماندم و يك عالمه افكار واهي

قاتُق نشد شعرم ولي شد قاتل من
خشكيد طبع شعر من چون آب چاهي

روزي غزل گفتم زقد و قامت يار
از بابتش تنها لبي كردم گدايي

اما به جاي بوسه گازي بر لبم زد
از چند جايم بي امان آمد صدايي

رفتم سراغ بحث شيرين سياسي
شد حاصلش زندان ،سه سال و چند ماهي

چون خواجه روزي از مي و معشوق گفتم
شلاق شد سودم از آن شعر كذايي

گفتند شعر ساغر و مي منكراتي است
ديگر نكن تكرار اين اشعار جايي

خيام هم در صورتي كه زنده گردد
بايد بماند كنج زندان چند گاهي

آب خنك چون خورد در زندان شب و روز
ديگر نخواهد گفت حتي يك رباعي

اِند((end دوبيتي، بابا طاهر هم اگر بود
شلاق مي خورد او به جرم بي حيايي

عرياني اش مي داد حتماً كاردستش
چون كشف عورت هست خودبي شك گناهي

شعر كنيزك را اگر مُلاي رومي
تكرار مي فرمود با بانگ رسايي

از بابت تشويش اذهان عمومي
تبعيد مي شد يا آلاسكا يا هاوايي

شيخ اجل سعدي عليه الرحمه هم نيز
هزلي اگر مي گفت گاهي در خفايي

مي رفت جايي كه عرب آنجا ني انداخت
تا كه رود از ياد او هزل و هجايي

البته مي بخشيد كه در شعر امروز
درقافيه با زيركي كردم خطايي

فرق است بين (عين) و (ها) و (يا) اگرچه
اما خجل هستم نديدم هيچ راهي

القصّه چون اين چيزها را ديد « جاويد»
توی دل خود هرّ و هرّ خندید جاوی
د

غزل _شعر _ ترانه ........
ما را در سایت غزل _شعر _ ترانه ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فرزاد آرامش farzad430 بازدید : 225 تاريخ : دوشنبه 31 تير 1392 ساعت: 13:56